چراغ خانه آقاسيد موسي – اخبار ما

به برترين وبگاه تخصصي تكنولوژي و رايانه ايران و جهان خوش آمديد.

چراغ خانه آقاسيد موسي – اخبار ما

۱۲ بازديد ۰ نظر

افرادي كه گم شده اند ، قلب ها رقيق شده اند ، خاطرات روشن و آرزوها زنده هستند. جاي تعجب نيست كه مردم مي روند ، اما برخي از مردم نمي خواهند آنجا را ترك كنند. مي دانستم خانم پروين سالهاست كه حالش خوب نيست. بدنش نمي تواند همه درد و اندوه روحش را تحمل …

چراغ خانه آقاسيد موسي – اخبار ما https://maanews.ir/چراغ-خانه-آقاسيد-موسي-اخبار-ما/ Wed, 06 Oct 2021 13:42:09 0000 عمومي https://maanews.ir/چراغ-خانه-آقاسيد-موسي-اخبار-ما/ افرادي كه گم شده اند ، قلب ها رقيق شده اند ، خاطرات روشن و آرزوها زنده هستند. جاي تعجب نيست كه مردم مي روند ، اما برخي از مردم نمي خواهند آنجا را ترك كنند. مي دانستم خانم پروين سالهاست كه حالش خوب نيست. بدنش نمي تواند همه درد و اندوه روحش را تحمل …

افرادي كه گم شده اند ، قلب ها رقيق شده اند ، خاطرات روشن و آرزوها زنده هستند. جاي تعجب نيست كه مردم مي روند ، اما برخي از مردم نمي خواهند آنجا را ترك كنند. مي دانستم خانم پروين سالهاست كه حالش خوب نيست. بدنش نمي تواند همه درد و اندوه روحش را تحمل كند ، اما من نمي خواستم در زمان غيبت آقاي موسي به رفتن او فكر كنم. وقتي امام موسي مي آيد ، بايد بشنود كه بسياري در حال رفتن هستند. در غياب عزيزان ، جاي خالي با زن و شوهر دردناك تر است. اي كاش بچه هايشان مجبور نبودند به اخبار فكر كنند. اما كاري كه اي كاش نمي توانستم انجام دهم.

پروين خانم در اين سالهاي آشنايي با امام موسي صدر نامي شناخته شده و نامرئي بود. اين نام او در خاطرات خانواده و دوستان بود ، اما خاطرات غيرقابل تصور ، ويژه. اين ترانه اي از امام درباره او و خاطرات احترام متقابل آنها بود. فرزندانش درباره نقش او ، معاشرت و مديريت صحبت كردند ، اما در نهايت همه چيز ديگر بسته شد.

تنها اثر قابل خواندن موجود توسط حبيبه جعفريان در كتاب “هفت قصه خصوصي از زندگي سيد موسي صدر” نوشته شده است. تا آن زمان تصور مي شد كه پروين خانم همسر او است و در آشپزخانه حبس شده و از خانه و بچه ها مراقبت مي كند. مانند بسياري از زنان ، خانه آنها محلي بود كه مردم در آنجا رفت و آمد مي كردند ، اما آنها چيزي جز تهيه غذا نمي دانستند. آنها فقط سايه اي در كنار مردشان بودند.

در روايت جعفريان ، خواندم كه در سالهاي اوليه هجرت ، پروين خانم مانند آقاي موسي به سراغ مردم مي رفت و در كنار آنها مي نشست و به آنها گوش مي داد. او از محيط اطراف خود و افرادي كه قرار بود با آنها زندگي كند بي خبر بود و اگر مانند رباب خانم ، خواهر امام ، نامي براي او وجود نداشت ، نه اينكه نمي توانست ، او حتي نمي خواست. اين انتخاب او بود. او مي دانست كه شوهرش چه مي كند ، كجا را مي بيند و در تلاش چيست و تصميم گرفت با او باشد ، شكايتي نداشته باشد و خواسته هاي همسرش را زير سوال نبرد.

من خواندم كه امام موسي صدر بخشي از كار خود را در برنامه ريزي پروين خانم انجام داده بود و همچنين اصرار داشت كه به ديگران بگويد كه براي برنامه ريزي تماس ها ، بايد با ام صدري هماهنگ كنند.

جعفريان پس از چاپ كتاب در گفتگوي خانوادگي خود درباره پروين خانم بيشتر گفت. از شيوه زندگي او كه با تصور حاكم بر همسر روحاني متفاوت بود. زني كه با تمام برنامه هاي زندگي اش به نظر مي رسد از خودش و زنانگي و زيبايي اش آگاه است.

همسر سيد موسي صدر مطمئناً براي طرفدارانش س questionال و كنجكاوي است ، اما نجابت و سكوت ذاتي و موروثي صدر مانع از درخواست زياد او شد و خاطراتي را به ياد آورد كه هم تلخي و هم شيريني دارد.

در سفر به لبنان ، بدون هيچ حرفي ، به لطف خانم صدر ، موفق شدم يك شب را با خانم پروين سپري كنم. من تمام ميل خود را براي سكوت محدود كردم. در آن روزها آثار سالها انتظار و نوستالژي آرام آرام نمايان شد. ده سال نگراني و چهل سال انتظار كم كم از بين مي رود. شما شاهد از دست دادن خود خواهيد بود.

پروين خانم آن شب آنقدر ظريف بود و آنقدر معصومانه رفتار مي كرد و در روحيه اش بود كه بارها فكر كردم اين موجود حساس زيبا چگونه آن همه درد را تحمل كرد؟ اين يك شاخه گل شكننده و نازك بود كه مي خواستيد از آن در برابر آسيب دست محافظت كنيد. آن شب را با نفرت گذراندم و بارها از خود پرسيدم كه امام چقدر ناراحت كننده است كه همسرش را در رنج مي بيند. زني كه آنقدر صريح منتظر بود كه بيش از سن گواهي تولدش تحت استرس بود. اما او همچنان ملايم ، زيبا و معصوم بود. بي گناهي او حتي توسط شخصي مثل من كه از او دور بودم احساس مي شد.

پس از آن ، من از سخنان مليحه خانم ، كه روزهاي تنهايي مادرش را دنبال مي كرد ، فهميدم كه در سال هاي گذشته براي پروين خانم چه انتخاب كرده بود. تنها چيزي كه نياز داشت بليط يك طرفه به ايران بود تا از ترس و تنهايي جنگ سايه فرار كند. اما او تصميم گرفت كه بماند ، با افرادي بماند كه همسرانشان مي خواهند زندگي خود را بهبود بخشند و هنوز كار خود را به پايان نرسانده اند. هنوز زمان بازگشت به ايران فرا نرسيده بود. آقاي موسي يكبار گفت وقتي كار خود را انجام مي دهد ، دوست دارد به ايران بازگردد. براي تشويق مردم لبنان ، او تا زمان بازگشت همسرش و پايان كار نزد آنها ماند. او از هرگونه امتياز و امكانات خودداري مي كرد و در غياب همسرش چراغ خانه امام را روشن نگه مي داشت و مردم را در خانه خود پناه مي داد تا فراموش نكنند كه روزي امام آنها برمي گردد.

مليحه خانم از روزهايي كه درگيري هاي داخلي در لبنان بالا گرفت و مدارس تعطيل شد ، صحبت كرد. خانم پروين به او گفت كه آخرين بار به مدرسه نرود. اگر زود مدرسه را تعطيل كنيم مردم مي ترسند. آنها فكر مي كنند ما چيزي مي دانيم كه آنها نمي دانند ، و مليحه در روزهايي به مدرسه مي رفت كه بسياري فرزندان خود را به مدرسه نمي فرستادند.

در مدت كوتاهي كه پروين خانم به دليل بيماري در فرانسه گذراند ، روزهايي كه امام موسي صدر به تازگي ربوده شده بود و خانواده هنوز نمي دانستند چه بايد بكنند ، پناهگاه ديگران بود. خانه آنها با اجماع انقلابيون ايراني بود كه گاهي براي جلوگيري از ازدحام جمعيت به آنجا مي آمدند.

بعد از عروسي ، مردم متوجه مي شوند همراهي و درك همسران براي انجام كاري كه دوست دارند چقدر در آرامش و تمركز آنها نقش دارد. در نوشته ها و خاطرات امام موسي صدر از اقوام و دوستان كه منبع گفتگوهاي خصوصي بوده اند ، اثري از هيچ گونه شكايت يا نارضايتي از پروين خانم و عدم حضور وي نيست. در سالهاي اول كه خبري از خصومتها و درگيريها نبود ، يا در سالهاي قابل اشتعال پس از آن ، هر روز كه آقاي موسي خانه را ترك مي كرد ، هيچكس نمي دانست كه آيا او به سلامت برمي گردد؟

شايد خانم پروين مي دانست كه آقاي موسي فردي مداراگر بوده و در بيان احساسات خود متوجه اين موضوع شده است ، او در تمام اين سالها در خاطرات خود از آن صحبت نكرده بود. شايد او مي دانست كه آقاي موسي دوست ندارد. اما اكنون كه آن را از دست داده ايم ، پشيماني جديدي به آن اضافه شده است كه اي كاش ما اصرار داشتيم كه سكوت او را بشكنيم. اي كاش بيشتر مي شنيديم و مي دانستيم كه همسر سيد موسي صدرا چگونه فكر مي كرد و جهان را مي ديد. آنها چه قولي براي انتخاب سالهاي سكوت دادند. در اين سالها ، ما فقط يكبار خانم مليحه راجع به تنهايي خود شنيده ايم. اين كه همه سالهاي غيبت در خانه و نبود همسر و سفرهاي خطرناك او باعث نشد كه او مانند سالهاي اسارت آقاي موسي احساس تنهايي كند.

قطعاً خروج برخي از مردم از اين دنيا براي آنها شيرين است ، كساني كه انتظار و رنج آنها به پايان رسيده است و مي دانند كه ميزبان لطف پروردگار خود هستند. براي پروين خانم ، اين فرشته صبور و ملايم ، جدا از بدن روح و دستيابي به پاسخي براي سوالي كه با نيمي از عمر خود گذرانده است ، شيرين و آرامش بخش است. او اكنون درباره شوهرش آقاي موسي صدر خبر دارد. شايد اين تسكين غيبت او باشد. اما جاي او را نمي توان براي آقاي موسي پر كرد.

بانو پروين خليلي ، همسر امام موسي صدر ، روز پنجشنبه 29 اكتبر 1400 در 83 سالگي در لبنان درگذشت.

چراغ خانه آقاسيد موسي

/ 6262

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.