امام حسن مجتبي(ع) و حكمت

به برترين وبگاه تخصصي تكنولوژي و رايانه ايران و جهان خوش آمديد.

امام حسن مجتبي(ع) و حكمت

۴ بازديد ۰ نظر

خرد نه فلسفه است و نه اخلاق. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال كه حقيقت حكمت به دليل كاربرد آن در معاني مختلف چيست را نمي دانيم. وقتي از ارث قانوني ائمه يا اولياي الهي صحبت مي كنيم ، منظور از حكمت چيست؟ وقتي فردوسي را حكيم مي دانيم ، …

امام حسن مجتبي(ع) و حكمت https://maanews.ir/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/ اخبار ما Wed, 28 Apr 2021 13:33:18 0000 عمومي https://maanews.ir/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/ خرد نه فلسفه است و نه اخلاق. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال كه حقيقت حكمت به دليل كاربرد آن در معاني مختلف چيست را نمي دانيم. وقتي از ارث قانوني ائمه يا اولياي الهي صحبت مي كنيم ، منظور از حكمت چيست؟ وقتي فردوسي را حكيم مي دانيم ، …

خرد نه فلسفه است و نه اخلاق. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال كه حقيقت حكمت به دليل كاربرد آن در معاني مختلف چيست را نمي دانيم. وقتي از ارث قانوني ائمه يا اولياي الهي صحبت مي كنيم ، منظور از حكمت چيست؟ وقتي فردوسي را حكيم مي دانيم ، منظورمان جنبه اي از شعر اوست.

شايد عمومي ترين پاسخ اين باشد كه معناي كلمه خرد كه از يك سو نشانگر عمق خرد اين بزرگواران است و از طرف ديگر استفاده از چنين ابزاري براي تأمين بخشي از شعور اخلاقي و انساني جامعه . هدف در اينجا تقسيم خرد به نظري و عملي نيست ، بلكه به تجارب ذهني و عملي انسان است كه كمال مطلق و ارزشهاي فطري را مشاهده مي كنند كه در قالب كلمات حكيمانه بيان مي شوند. اين روايت است كه اگر مردي چهل روز خود را براي خدا پاك كند ، خرد از قلب او به زبان او ريخته مي شود.

به عبارت ديگر ، علاوه بر بيان اصول اعتقادي و عقلي ، و همچنين شرع و فقه ، بخشي به عنوان اخلاق وجود دارد ، بخشي از آن تعاليم الهي در قرآن و حديث است و بخشي ديگر ذات انسان و روحيه حكومت انساني خرد نه فلسفه است و نه وحي مستقيم الهي ، حكمت دانش از ذات پاك خدا ناشي مي شود. اين دقيقاً همان معني است كه وقتي گفته مي شود لقمان عاقل است. خرد نتيجه معرفت شناختي توحيد ، قوانين و اخلاقياتي است كه خداوند به آن متكي است. درك اخلاقي تعليم توحيد ، چيزي كه بسياري آن را خوب مي ناميدند – كوثر -: حكمت خداوند در قرآن ، بعد از كتاب ، حتي قبل از تورات و انجيل ها مرتب شده است: كتاب Vylmh Valtvrah Valhkmh Valanjyl و جاهاي ديگر: Vaz Lmtk Valhkmh Valanjyl والتره و در جاي ديگر: أدعُ ِِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة ، بنابراين ، همانطور كه ​​كتاب ابزاري براي هدايت است ، بنابراين خرد نيز وسيله اي براي هدايت است. لقمان نيز گفته مي شود: وَلَقَدْ اتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ. در آخرين آيه ، امام كاظم معناي حكمت را براي هشام بن حكم معناي درك و عقل دانسته است. [كافي: 1 / 16].

يكي از جنبه هاي اطلاع رساني به اهل بيت ، صدور كلمات حكيمانه است كه به ويژه در فرهنگ ادبيات عربي از جايگاه ويژه اي برخوردار است: از رسول خدا (ص) نقل شده است كه فرمود: و در جاي ديگر: ما بنده هستيم. از زهد در اين دنيا ، مگر اينكه خداوند حكمت را در قلب ، و بصره را در جهان ثابت كند. و از حضرت علي (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: و از رسول خدا نقل شده است كه فرمود: سر خرد ، ترس از خداست. اوج خرد ، ترس از خداست. و فرمود: خداوند تبارك و تعالي كند ، بيشتر من بيش از آن است كه تصديق كنيم و بر ابن عادم گناه كنيم ، بيشتر بخشش است ، مگر اينكه او را ببخشيم. اگر شخص خودش را نبخشد ، بايد ببخشد.
اين ميراث پيش از هر چيز ميراث گرانبها و تحريك آميز پيامبر و حضرت علي و پس از آنها ، از ساير امامان با ارائه مخفف هاي خردمندانه و اخلاقي است. البته بسياري از بزرگان تاريخ اسلام نيز سخنان حكيمانه اي دارند و اين اساساً يك موهبت الهي است. در آثار ادبي اسلامي باستان ، مانند كتابهاي جهاز ، ابن قتيبه ، ابن عبد البر و بسياري موارد ديگر ، اين كلمات از نظر موضوعي و قرن ها منبع تغذيه فكري براي توده هايي بوده اند كه آنها را مي خوانند.

در اين ميان چهره اي خاص از امام مجتبي (ع) در آثار ادبي باستان در بازنمايي الفاظ حكيمانه وجود دارد كه ما بجا و البته مختصر به آنها اشاره مي كنيم. زيرا هدف ما در واقع ترسيم خط فكري كلي در زندگي امام است و نه جستجوي كامل در همه موارد. به عنوان مثال ، اين جمله امام مجتبي است كه فرمود: الحلم ، وزير علوم ، يا اين جمله امام است كه المصائب المفتح العير ، بدبختي بدبختي است ، كليد پاداش است.

چند جمله از خطبه هاي حكيمانه و اخلاقي امام مجتبي (عليه السلام) به شرح زير است: اي فرزند آدم ، مرا از خداي محارب ببخش ، بنده مباش و زمين به خداوند متعال به تو قسم. ثروتمند نباشيد ، تَكنْ عدلا. زيرا در ميان آنها بسياري از ملتهاي جمع شده ، و فرزندان مكه و كافران ، صبح صبح و كار غرور و اقامت آنها در گورها ، پسر آدم! اگر در زندگي ترديد نكنيد ، از رحم مادر خود خارج خواهيد شد.
اي پسر انسان! از نهي هاي الهي پاك باش ، طرفدار خواهي شد. از آنچه خداوند به اشتراك گذاشته است راضي باشيد ، غير ضروري خواهيد بود. با همسايگان خود خوب رفتار كنيد ، شما يك مسلمان خواهيد بود. با مردم طوري رفتار كنيد كه مي خواهيد با شما رفتار كنند ، صادق خواهيد بود. در مقابل شما قبايلي بودند كه ثروت جمع مي كردند ، ساختمان مي ساختند ، آرزوهاي ديرينه داشتند ، اما آنچه آنها ارائه مي دادند بي فايده بود ، كار آنها فريب خورده و بي اساس بود و محل زندگي گاه به گاه آنها به يك آرامگاه تبديل مي شد. اي پسر انسان! از روزي كه با مادر خود به دنيا آمده ايد ، سعي در نابودي زندگي خود داريد. از آنچه در اختيار داريد چمداني براي آنچه در پيش رو داريد تهيه كنيد. “مiمن زايمان و چمدان مي برد ، كافر هزينه خود را مي پردازد.” و آن امام بعد از اين خطبه براي برداشتن توشه اين آيه را مي خواند كه بهترين توشه تقواست.

نمونه ديگري از سخنان حكيمانه اين حضرت اين است:
اگر شخصي به اهداف مردم گوش دهد ، بدون دانستن آن از عهده آن مراقبت خواهد كرد ، مكلف به گوش دادن به آن نخواهد بود ، پيشنهاد درك آن را نخواهد داشت و به آن پايبند نخواهد بود و تا زماني كه خرج نخواهد كرد ، او سزاوار آن چيزي است كه لياقتش را دارد. و هيچ لذتي وجود ندارد جز اين كه شما به خداي متعال گوش نمي دهيد و از چيزهاي ديگري جز چيزهاي روح خود لذت نمي بريد ، زيرا شما هيچ احترامي براي احترام به آن نداريد ، و سعي مي كنيد آن را درك نكنيد و لذت و تمايلي به صرف آن نداريد . خوب بدون ثروت بي ادبي و بلوغ خانه بدون حق زندگي از مرگ.
وقتي مي بينيد شخصي به اعتبار مردم توهين مي شود ، سعي كنيد خود را نشناسيد ، آنچه را كه نمي توانيد بار خود را تحمل نكنيد و خود را در معرض آنچه كه به آن دسترسي نداريد قرار ندهيد و روي آنچه حساب نمي كنيد حساب نكنيد. هيچ كنترلي بر بياييد و هزينه نكنيد مگر به مقدار آنچه از آن لذت مي بريد و مگر به مقدار آنچه كه داريد ، درك ماده است و سير نشويد مگر به آنچه از خدا اطاعت مي كنيد و فقط به آنچه سزاوار آن هستيد. روزها وارد نشويد ، زيرا وظيفه ما بي ترديد حماقت است و پيگيري آنچه غيرقابل تحقق است ، عذاب است و شمردن آنچه در دسترس نيست شرم آور است و هزينه براي آنچه مفيد نيست خشم و خشم است. همانطور كه انتظار يك برداشت اضافي نيز احمقانه و غير منطقي است. به حدي كه نشستن در موقعيتي غير شايسته مستحق نابودي است.

از امام مجتبي منقول است كه فرمود: المزاح يعلب الحبه ، به شوخي هيبت انسان را برطرف مي كند.
به امام مجتبي عليه السلام گفته شد: فلن فلانا يقع فيك كسي به شما تهمت زد. حضرت فرمود: تو مرا آزار دادى. حالا براي خودم و او طلب آمرزش مي كنم.
به عبارت ديگر ، حضرت مجتبي فرمودند: با مجازات ها در گناهان عجله نكنيد و آنها را بدون اخطار مرتكب شويد. براي انتقام از گناه عجله نكنيد و براي عذرخواهي بين آنها وقت بگذاريد

ويژگي هاي امام مجتبي (ع)
اكنون كه به اينجا رسيديم ، ذكر خصوصيات آن امام بي مناسبت نيست.

امام حسن (ع) در نيمه ماه مبارك رمضان در سال سوم هجري متولد شد ، در حالي كه شباهت زيادي به جد خود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) داشت. وي سالها با پدربزرگش ، رسول خدا (ص) و پدرش علي مرتض (ع) زندگي كرد و پس از شهادت پدر بزرگوارش به رهبر شيعيان رسيد. ابروزين مي گويد: حسن بن علي (ع) در حالي كه لباس سياه و عمامه مشكي بر تن دارد خطبه اي براي ما مي خواند. رسول خدا (ص) علاقه زيادي به امام مجتبي و برادرش حسين داشت و بارها فرمود: خدايا ، من تو را دوست دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم ، تو را دوست دارم و دوستت دارم ، نفرت ، اين يك راز است كه سيدبابابا را از بهشت ​​از مردم مي بينند و حسن بن علي نيز همين كار را كرد. همه اينها نشانه دوستي عميق رسول خدا نسبت به نوه گرامي است كه مطابق تفاسير داده شده قطعاً چيزي فراتر از دوستي خانوادگي است.

امام مجتبي (ع) طبق روايات در زهد و عبادت تفاوت داشت. از جمله اينكه گفته مي شود زيارت امام پياده انجام شده است كه: من به خانه او نرفتم. بنابراين او بيست بار از مدينه تا خانه خدا پياده رفت. در روايتي ديگر آمده است كه حضرت بيست و پنج بار پياده به حج رفتند. ابن سعد پانزده بار در روايت خود اين را ذكر كرده است.

بخشش و بخشش در راه خدا از ديگر خصوصيات اخلاقي اين امام بزرگوار است كه به كرات در منابع گزارش شده است. هنگامي كه اسماعيل بن يسار به همراه عبدالله بن انس براي گرفتن پول شام به معاويه رفت و آنها چيزي به دست نياوردند ، اسماعيل در شعري به دوست خود ابن انس گفت: اي پسر انس ، ما نزد حسن عليه السلام نرفتيم و نگذاشتيم به زيارت حسين عليه السلام شتاب كنيد. قصد او اين بود كه اگر به ديدار اين دو برادر برويم ، با دست پر بازگرديم. روايت است كه شخصي نزد امام حسن (عليه السلام) آمد و نياز خود را به او ابراز كرد. حضرت به او فرمود: حاجاتت را بنويس و به من بده. وقتي او نوشت و آورد ، امام دو برابر بيشتر از آنچه بايد پرداخت كرد. در روايتي ديگر آمده است كه امام سه بار در طول زندگي خود ، هر بار نيمي از داشته هاي خود را در راه خدا مي داد. ابو هارون نامي مي گويد: در سفر حج به مدينه گفتيم كه به ديدار فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) برويم و سلام كنيم. ما نزد آن بزرگوار رفتيم و از سفر خود براي او گفتيم. وقتي برگشتيم ، او چهارصد نفر را براي هر يك از ما فرستاد. وقتي به آن امام بازگشتيم ، گفتيم كه وضعيت ما خوب است. حضرت فرمود: لاتردوا علي معروفي.
به امام حسن (ع) فرمودند: اندازه فيك ، اندازه خاصي داري. حضرت فرمود: به جهت عزت ، خداوند متعال فرمود: و براي خداوند متعال و براي رسولش و براي مrsمنان. [منافقون: 8]اين عظمت نيست ، بلكه افتخار است. خداوند فرمود: سبحان الله و رسول و م theمنان.

در طي هشت يا نه سالي كه پس از صلح در مدينه بودند ، امام مرتباً با شيعيان كوفه كه براي حج به حج مي آمدند ملاقات مي كرد. طبيعي است كه آنها او را به عنوان امام خود پذيرفتند و در كارهاي مذهبي خود از او استفاده كردند. مردي از شامان مي گويد: روزي در مدينه شخصي را ديدم كه چهره اي آرام و بسيار خوب و لباسي داشت كه به زيبايي تزئين شده و روي اسب قرار گرفته بود. از او س askedال كردم. گفتند: حسن بن علي بن ابي طالب. عصبانيت تمام وجودم را فرا گرفت و علي بن ابي طالب را به چنين پسري حسود كردم. من نزد او رفتم و پرسيدم تو فرزند علي هستي؟ وقتي او تأييد كرد ، سيل اهانت از دهان من بيرون آمد. بعد از اينكه قسم خوردم ، از من پرسيد: شما غريبه هستيد؟ من گفتم بله. گفت: با من بيا ، اگر مسكن نداري ، من به تو مسكن مي دهم ، و اگر پولي نداري ، به تو كمك مي كنم و اگر به آن نياز داري ، تو را بي نياز مي كنم. من از او جدا شدم تا اينكه هيچ كس روي زمين براي من عزيزتر از او بود.
سخنان ديگري نيز در مورد سخاوت و بخشش امام وجود دارد: مردي نيازمند از امام حسن كمك خواست … امام صد دينار به او داد. پس از آن ، نزد برادرش حسين آمد … او نود و نه دينار پرداخت و نمي خواست با برادرش برابر شود.

امام حسن كه با فقرا غذا مي خورد ، هنگامي كه به مدينه آمد ، حتي به ملاقات معاويه نرفت. روايت است كه معاويه براي حج به حج آمد و مثلاً وارد مدينه شد. اما امام مجتبي (ع) در مجلس او شركت نكرد. حسن را در حال خروج ديد. وي گفت: من پسر هند هستم ، هر مقدار پول كه به مردم مدينه داده ام به شما مي دهم. حضرت فرمود: من نيز فرزند فاطمه هستم و آن را به تو پس خواهم داد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.